|
جمعه 13 خرداد 1390برچسب:, :: 18:55 :: نويسنده : آرمان
دوستت ندارم به اندازه ی اقیانوس، . چون یه روز به آخرش میرسی . دوستت ندارم به اندازی خورشید، . چون غروب میکنه . دوستت دارم . به اندازی روت که هیچوقت کم نمیشه
دو شنبه 2 خرداد 1390برچسب:, :: 15:4 :: نويسنده : آرمان
رویا بهانه ای ست که دنیای هم شویم ؛ دنیا چرا بهانه ی ما را به هم زند؟ این خانه قایقی ست که آواره می شود؛ موجی اگرکرانه ی ما را به هم زند پر کرده ای تمام مرا با تمام خویش ؛ شیرین شده تمامی مــــن در تمام تــو قند آب می شویم تو و من مـیان هـــم ؛قاشق چرا میانه ی ما را به هم زنـد؟ این سیم های برق که هی تیر می کشند؛ وقتی که ما به خلوتشان تکیه می کنیم باروت می شوند که شلیک تیر شان ؛ خواب کبوترانه ی ما را به هم زند بی تو مرا شبی ست که فردا نمی شود؛ بی من تورا دلی ست که دریا نمی شود آنقدر در همــیم که پیدا نمی شود ؛دستی که نظم خانــه ی مارا به هم زند با هم ولی جدا به سفر فکر می کنیم؛ هر دو کنار هم به خطر فکر میکنیم طوفــانی همیم نزائیده مادرش ؛ بـــــــــادی که آشیانه ی ما را به هم زند شانه به شانه سر به سر هم گذاشتیم؛یک لحظه دست از سر هم برنداشتیم فریاد ترجمان جدایی ست پس کجاست؛آن هق هقی که شانه ی ما را به هم زند
دو شنبه 2 خرداد 1390برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : آرمان
رد شد شبیه رهگذری باد، از درخت
آرام سیبِ کوچکی افتاد از درخت افتاد پیشِ پای تو، با اشتیاق گفت: ای روستای شعر تو آباد از درخت، امسال عشق سهم مرا داد از بهار آیا بهار سهم ترا داد، از درخت؟ امشب دلم شبیه همان سیب تازه است سیبی که چید حضرت فرهاد از درخت کی میشود که سیب غریبِ نگاه من با دستِ گرم تو شود آزاد از درخت چشمان مهربان تو پرباد از بهار همواره رهگذار تو پرباد از درخت امروز آمدی که خداحافظی کنی آرام سیب کوچکی افتاد از درخت!
چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : آرمان
سلام خدا بخندند
چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, :: 21:43 :: نويسنده : آرمان
هنگامی که دست روزگار سنگین
بی آواز است
زمان عشق ورزیدن واعتماد است.
وچه سبک است دست روزگار وچه پر آواز است شب
هنگامی که آدمی عشق می ورزد
و به همگان اعتماد دارد.
جبران خلیل جبران
چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, :: 21:39 :: نويسنده : آرمان
مادربزرگ 75 ساله اینترنت 3 کشور را قطع کرد مادربزرگ گرجستانی زمانی که در جستجوی قطعات فرسوده فلزی در زیر خاک بوده موفق به کشف کابل نوری میان ارمنستان و گرجستان شده و با استفاده از یک بیل و به صورت غیرعمدی اینترنت کل ارمنستان را برای چند ساعت دچار قطعی کامل کرده است. به گفته سخنگوی وزارت کشور گرجستان، این پیرزن هنگامی که در حال حفاری زمین برای یافتن فلزات فرسوده بوده، کابل نوری را یافته و با قطع کردن آن سعی در ربودن سیمهای آن را داشته است. این آسیب به اندازهای شدید بوده است که 90 درصد از کاربران ارمنی برای12 ساعت دسترسی خود را با اینترنت از دست دادند در حالی که بخشهایی از گرجستان و آذربایجان نیز تحت تاثیر این قطعی اینترنت قرار گرفتند. سیستم کنترل کابلهای اینترنتی نقصی را در کابل اصلی ردیابی کرده و پس از آن تیم ایمنی شبکه به سرعت خود را به منطقه آسیب دیده رساندند. این پیرزن که رسانههای محلی وی را "هکر بیل به دست مینامند، در خارج از پایتخت گرجستان به اتهام آسیب وارد کردن به اموال دولتی دستگیر شد ودر صورتی که این اتهام به اثبات برسد، مجازات حبسی 3 ساله در انتظار وی خواهد بود. به گفته سخنگوی وزارت کشور گرجستان، با توجه به سن بالای این هکر بیل به دست، وی تا پایان یافتن مراحل تحقیقات و آغاز دادگاه آزاد شده است. کابل قطع شده به شبکه راه آهن گرجستان اختصاص دارد و معمولا در عمقی حفاظت شده قرار میگیرد، مگر اینکه بارش شدید باران به تازگی منجر به فرسایش سطح زمین و کم شدن عمق قرارگیری کابل شده باشد. بر اساس گزارش فاکسنیوز، سرقت مس یکی از رایجترین شیوههای درآمدزایی غیرقانونی در کشورهای شوروی سابق است و تا کنون موارد زیادی از سرقت انواع کابلهای مسی در این کشورها مشاهده شده است. باز صد رحمت به مامان بزرگ های خودمون که لا اقل اینترنتمون رو هم ازمون نمیگیرن
جمعه 19 فروردين 1390برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : آرمان
شكلكهای یاهو مسنجر چه شعری هستند!؟
با چنین صورت كه از معنی پر است سخت بیمعنی بود صورتگری... ▪ سیف فرغانی تصور كنید كه در خیالپردازی و ملغمهای از سنت و تجدد، برای هر یك از شكلكهای یاهو یا همان Emoticons شعری متصور شد! برای هر شكلك یك بیت آورده شده است. ببینیم چه مطایبهای از كار درمیآید: ---------------- ز جان شیرینتری ای چشمهی نوش سزد گر گیرمت چون جان در آغوش ○ نظامی ---------------- لبخند معاوضه كن با جان شهریار تا من به شوق این دهم و آن ستانمت ○ شهریار ---------------- چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟ به اختیار كه از اختیار بیرون است ○ حافظ ---------------- به چشمك این همه مژگان به هم مزن یارا! كه این دو فتنه به هم میزنند دنیا را ○ شهریار ---------------- گاهی به نوشخند لبت را اشاره كن ما را به هیچ صاحب عمر دوباره كن ○ فروغی بسطامی ---------------- خیال حوصله بحر میپزد هیهات چههاست در سر این قطره محالاندیش ○ حافظ ---------------- عجب عجب كه برون آمدی به پرسش من ببین ببین كه چه بیطاقتم ز شیدایی ○ مولانا ---------------- آرامِ دل غمگین، جز دوست كسی مگزین فیالجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم ○ فخرالدین عراقی ---------------- منم شرمنده زین یاری كه كردی همین باشد وفاداری كه كردی ○ وحشی بافقی ---------------- بده یك بوسه تا ده واستانی از این به چون بود بازارگانی!؟ ○ نظامی ---------------- ما را همین بس است كه داریم درد عشق مقصود ما ز وصل تو بوس و كنار نیست ○ عبید زاكانی ---------------- چندین شكستِ كارِ منِ دلشكسته چیست؟ ای هرزهگرد مگر نیست كار دگرت؟ ○ وحشی بافقی ---------------- مرا هجران گسست از هم، رگ و بند مرا شمشیر زد گیتی، تو را مشت ○ پروین اعتصامی ---------------- گفتی تو نه گوشی (!) كه سخن گویمت از عشق ای نادره گفتار كجا گوشتر از من؟ ○ شهریار ---------------- آخرالامر گل كوزهگران خواهی شد حالیا فكر سبو كن كه پر از باده كنی ○ حافظ ---------------- جمالش كرد حیرانم، چه ماه است آن نمیدانم كه چشم از كشف ماهیت، نمیبندد تأمل را ○ اوحدی مراغهای ---------------- كی توان حق گفت جز زیر لحاف با تو ای خشمآور آتشسجاف! ○ مولانا ---------------- دریا و كوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پیخجسته مدد كن به همتم ○ حافظ ---------------- در راه عشق وسوسهی اهرمن بسی است پیش آی گوش دل به پیام سروش كن ○ حافظ ---------------- خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب دوستان را خبر از چشم پرآبم مكنید ○ محتشم كاشانی ---------------- می میكشیم و خندهی مستانه میزنیم با این دو روزهی عمر چهها میكنیم ما ○ صائب تبریزی ---------------- به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی كه چاره در غم تو، های های میداند ○ سعدی ---------------- از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت ○ حافظ ---------------- تو را زین پس جز فرشته نخوانم ازیرا كه تو آدمی را نمانی! ○ فرخی سیستانی ---------------- آن دگر گفت ای گروه زرپرست جمله خاصیت مرا چشم اندرست ○ مولانا ---------------- مكن از خواب بیدارم خدا را كه دارم خلوتی خوش با خیالش ○ حافظ ---------------- خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست خون خورم بیچشم مستت گر شرابم آرزوست ○ اهلی شیرازی ---------------- چون نماید به تو این دولت روی رو در آن آر و به كس هیچ مگوی ○ جامی ---------------- نمیدانم كه دردم را سبب چیست؟ همی دانم كه درمانم تویی بس ○ اوحدی مراغهای ---------------- گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نكنیم ○ حافظ ---------------- ما شبی دست برآریم و دعایی بكنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بكنیم ○ حافظ ---------------- آه از راه محبت كه چه بیپایان است با دو منزل كه یكی وصل و یكی هجران است ○ صیدی ---------------- مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری عجب كاری برای مردم بیكار پیدا شد! ○ صائب تبریزی ---------------- رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی ○ انوری ---------------- گر به خشم است و گر به عین رضا نگهی باز كن كه منتظریم ○ سعدی ---------------- من مریض درد عصیانم كه درمانم تویی دردمند اینچنین محتاج درمان شماست! ○ محتشم كاشانی ---------------- من چون نزنم دست كه پابند منی چون پای نكوبم كه توئی دستزنان ○ مولانا ---------------- حبابوار براندازم از روی نشاط كلاه اگر ز روی تو عكسی به جام ما افتد ○ حافظ ---------------- مرا كه سِحر سخن در جهان همه رفته است ز سِحر چشم تو بیچاره ماندهام مسحور ○ سعدی ---------------- این بدان گفتم كه تا هر بیفروغ كم زند در عشق ما لاف دروغ ○ عطار ---------------- مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم ○ سعدی ---------------- ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت ○ حافظ ---------------- این هم آخری:
----------------------------------- برید کیف کنید شب شعر گذاشتیم ما
جمعه 19 فروردين 1390برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : آرمان
داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تایید اینکه نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می کند:
بله دیگه تو کشور ما هم وقتی می خوان یه خبر بد بدن از همون گریه اولشون به طرف میفهمونن که باید با گریه زاری پدر خودش رو در بیاره و بعد از اون نباید هیچ خوشی تو زندگی داشته باشه
دو شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : آرمان
این جستار رو یک محقق آشنا به روانشناسی کشف کرده است!! واقعاً بعضی ها سوژه ی خندن
جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : آرمان
نامه رسان نامۀ من دیر شد کودک ولگرد فلک پیر شد خون به رگ زال زمان شیر شد بردۀ بیچاره ز جان سیر شد نامۀ ما را نکند باد برد یا که فرستنده اش از یاد برد یا دگری بر دگری داد برد صید شد اندر ره و صیاد برد نامه رسان نامۀ من دیر شد کودک ولگرد فلک پیر شد دیده به در دوخته ام قرنها ز آتش غم سوخته ام قرنها چهره برافروخته ام قرنها سوخته ام سوخته ام قرنها نامه رسان نامۀ من دیر شد کودک ولگرد فلک پیر شد نامۀ یوسف به زلیخا رسید دستخط قیص به لیلا رسید قاصد وامق بر عذرا رسید نامه رسان جان به لب ما رسید نامه رسان نامۀ من دیر شد کودک ولگرد فلک پیر شد لک لک آوارۀ بی خانمان روی چنار آمد و زد آشیان جوجه بر آورد زمان در زمان هر نوه اش شد سر یک دودمان نامه رسان نامۀ من دیر شد کودک ولگرد فلک پیر شد
سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:, :: 22:3 :: نويسنده : آرمان
چوبه دار به حبس ابد محکوم است در این فریب آباد
شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 23:10 :: نويسنده : آرمان
ارزش یك لبخند یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه او گذشت اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازهای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک برخلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد.
سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 23:3 :: نويسنده : آرمان
دوست دختر اصطلاحی است که به یک همدم یا یک دوست مونث میگویند. این شخص ممکن است و میتواند با شریک خود در یک رابطه عاشقانه قرار داشته باشد و این نوعی تعامل خارج از زندگی زناشویی به شمار میآید. عبارت دوست دختر کاربردهای گسترده و متفاوتی دارد بهطوریکه بحث و اختلاف نظر در این زمینه بسیار است. در جوامع غربی به دختری «دوست دختر» میگویند که با دوست صمیمی مذکر خود رابطهای نزدیک دارد و این ارتباط اغلب با قرار گذاشتن، تلفن کردن و بیرون رفتن و مانند آن همراه است. برای پسران ترغیب یک دختر به منظور دوستی و قرار و مدار، مرحله مهمی در برهه جوانی و نوجوانی بهحساب میآید. هرچند عبارت «دوست دختر» بیشتر برای دختر یا زنی به کار برده میشود که در شرایط دوستی (با جنس مخالف) قرار دارد اما گاهی این اصطلاح در مورد یک دوست مونث معمولی که نسبت به دیگر دوستان رابطه نزدیکتری با شخص دیگر (مونث یا مذکر) دارد نیز بهکار میرود. ______________________________________________________________________ دوست پسر عنوانی است که به یک پسر یا مرد داده میشود و در تعریف دوست و همدمی است که با شخصی که متقابلاً رابطه دارد؛ ارتباطی عاشقانه و یا جنسی برقرار کردهاست (نه به صورت خیلی بلند مدت). رفیق و کسی که با او دوست است دختر یا زنی است که با او رابطه به شرح فوق برقرار کردهاست البته در مواردی ممکن است پسری، با شرح این نوع روابط دارای دوست پسر باشد. عنواین شوهر، شریک زندگی و دیگر نسبتهای نکاحی در این توصیف نمیگنجند. نسبت دوست پسر در بعضی فرهنگها به دوست یک مرد یا پسر که رابطه جنسی و عاشقانه ندارند نیز اطلاق شود. «فرد مهم»، «شریک زندگی»، «همدم بدون دردسر» عناوینی است که به دو دوست اطلاق میشود که خارج از پیمان زناشویی با هم زندگی میکنند. به ویژه دو نفر که بدون عقد زناشویی، زندگی مشترک دارند و ممکن است دارای فرزند هم باشند که (به انگلیسی: cohabiting) گفته میشود. بسته به طرز فکر، فرهنگ، عادات و هدف، برای هر کس معنای دوست پسر متفاوت است. مثلا در قرن بیستم در کشور آمریکا، زنها اغلب به دعوت آقایان نجیبزاده و شریف به منزل آنها دعوت میشدند. پسران مجرد هم به امید معاشقه از طرف خانمها به خانه آنها سر میزدند. ________________________________________________________________ در گذشته دوستی (با جنس مخالف) و ارتباط ایشان خارج از ازدواج، چه بصورت عاشقانه و چه بصورت جنسی، نامشروع و خارج از مقررات بود؛ اما امروزه این رابطه عموماً پذیرفته شده و به دور از بار معنایی منفی است. متأسفانه در ایران ما هنوز این نوع طرز تفکر وجود داره و فرهنگ یک رابطه دوستی بین دو جنس مخالف بین ما وجود نداره.
یک شنبه 3 بهمن 1389برچسب:, :: 21:54 :: نويسنده : آرمان
یكی بود یكی نبود زیر گنبد كبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود. زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا. گیس شون قد كمون رنگ شبق از كمون بلن ترك از شبق مشكی ترك. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.
از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد از عقب از توی برج شبگیر می اومد...
« پریا! گشنه تونه؟ پریا! تشنه تونه؟ پریا! خسته شدین؟ مرغ پر شکسته شدین؟ چیه این های های تون گریه تون وای وای تون؟ »
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا
« - پریای نازنین چه تونه زار می زنین؟ توی این صحرای دور توی این تنگ غروب نمی گین برف میاد؟ نمی گین بارون میاد نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟ نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟ نمی ترسین پریا؟ نمیاین به شهر ما؟
شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-
پریا! قد رشیدم ببینین اسب سفیدم ببینین: اسب سفید نقره نل یال و دمش رنگ عسل، مركب صرصر تك من! آهوی آهن رگ من!
گردن و ساقش ببینین! باد دماغش ببینین! امشب تو شهر چراغونه خونه دیبا داغونه مردم ده مهمون مان با دامب و دومب به شهر میان داریه و دمبك می زنن می رقصن و می رقصونن غنچه خندون می ریزن نقل بیابون می ریزن های می كشن هوی می كشن: « - شهر جای ما شد! عید مردماس، دیب گله داره دنیا مال ماس، دیب گله داره سفیدی پادشاس، دیب گله داره سیاهی رو سیاس، دیب گله داره » ...
پریا! دیگه تو روز شیكسه درای قلعه بسّه اگه تا زوده بلن شین سوار اسب من شین می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد. آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا می ریزد ز دست و پا. پوسیده ن، پاره می شن دیبا بیچاره میشن: سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن سر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بینن
عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!] در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن هر كی كه غصه داره غمشو زمین میذاره. قالی می شن حصیرا آزاد می شن اسیرا. اسیرا كینه دارن داس شونو ور می میدارن سیل می شن: گرگرگر! تو قلب شب كه بد گله آتیش بازی چه خوشگله!
آتیش! آتیش! - چه خوبه! حالام تنگ غروبه چیزی به شب نمونده به سوز تب نمونده، به جستن و واجستن تو حوض نقره جستن
الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كنن به جائی كه شنگولش كنن سكه یه پولش كنن: دست همو بچسبن دور یاور برقصن « حمومك مورچه داره، بشین و پاشو » در بیارن « قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو » در بیارن
پریا! بسه دیگه های های تون گریه تاون، وای وای تون! » ...
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ... *** « - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی! شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك تخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف قصه سبز پری زرد پری قصه سنگ صبور، بز روی بون قصه دختر شاه پریون، - شما ئین اون پریا! اومدین دنیای ما حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین [ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟
دنیای ما قصه نبود پیغوم سر بسته نبود.
دنیای ما عیونه هر كی می خواد بدونه:
دنیای ما خار داره بیابوناش مار داره هر كی باهاش كار داره دلش خبردار داره!
دنیای ما بزرگه پر از شغال و گرگه!
دنیای ما - هی هی هی ! عقب آتیش - لی لی لی ! آتیش می خوای بالا ترك تا كف پات ترك ترك ...
دنیای ما همینه بخوای نخواهی اینه!
خوب، پریای قصه! مرغای شیكسه! آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟ كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ »
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.
دس زدم به شونه شون كه كنم روونه شون - پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن، میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس شدن، ستاره نحس شدن ...
وقتی دیدن ستاره یه من اثر نداره: می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنم هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم - یكیش تنگ شراب شد یكیش دریای آب شد یكیش كوه شد و زق زد تو آسمون تتق زد ...
شرابه رو سر كشیدم پاشنه رو ور كشیدم زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم دویدم و دویدم بالای كوه رسیدم اون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:
« - دلنگ دلنگ، شاد شدیم از ستم آزاد شدیم خورشید خانم آفتاب كرد كلی برنج تو آب كرد. خورشید خانوم! بفرمائین! از اون بالا بیاین پائین ما ظلمو نفله كردیم از وقتی خلق پا شد زندگی مال ما شد. از شادی سیر نمی شیم دیگه اسیر نمی شیم ها جستیم و واجستیم تو حوض نقره جستیم سیب طلا رو چیدیم به خونه مون رسیدیم ... » بالا رفتیم دوغ بود قصه بی بیم دروغ بود، پائین اومدیم ماست بود قصه ما راست بود:
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید، هاچین و واچین زنجیرو ورچین
یک شنبه 3 بهمن 1389برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : آرمان
گویند خدا همیشه با ماست ای غم نکند خدا تو باشی
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم |