|
سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:, :: 22:3 :: نويسنده : آرمان
چوبه دار به حبس ابد محکوم است در این فریب آباد ![]()
شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 23:10 :: نويسنده : آرمان
یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه او گذشت اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازهای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک برخلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد. ![]()
سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 23:3 :: نويسنده : آرمان
دوست دختر اصطلاحی است که به یک همدم یا یک دوست مونث میگویند. این شخص ممکن است و میتواند با شریک خود در یک رابطه عاشقانه قرار داشته باشد و این نوعی تعامل خارج از زندگی زناشویی به شمار میآید. عبارت دوست دختر کاربردهای گسترده و متفاوتی دارد بهطوریکه بحث و اختلاف نظر در این زمینه بسیار است. در جوامع غربی به دختری «دوست دختر» میگویند که با دوست صمیمی مذکر خود رابطهای نزدیک دارد و این ارتباط اغلب با قرار گذاشتن، تلفن کردن و بیرون رفتن و مانند آن همراه است. برای پسران ترغیب یک دختر به منظور دوستی و قرار و مدار، مرحله مهمی در برهه جوانی و نوجوانی بهحساب میآید. هرچند عبارت «دوست دختر» بیشتر برای دختر یا زنی به کار برده میشود که در شرایط دوستی (با جنس مخالف) قرار دارد اما گاهی این اصطلاح در مورد یک دوست مونث معمولی که نسبت به دیگر دوستان رابطه نزدیکتری با شخص دیگر (مونث یا مذکر) دارد نیز بهکار میرود. ______________________________________________________________________ دوست پسر عنوانی است که به یک پسر یا مرد داده میشود و در تعریف دوست و همدمی است که با شخصی که متقابلاً رابطه دارد؛ ارتباطی عاشقانه و یا جنسی برقرار کردهاست (نه به صورت خیلی بلند مدت). رفیق و کسی که با او دوست است دختر یا زنی است که با او رابطه به شرح فوق برقرار کردهاست البته در مواردی ممکن است پسری، با شرح این نوع روابط دارای دوست پسر باشد. عنواین شوهر، شریک زندگی و دیگر نسبتهای نکاحی در این توصیف نمیگنجند. نسبت دوست پسر در بعضی فرهنگها به دوست یک مرد یا پسر که رابطه جنسی و عاشقانه ندارند نیز اطلاق شود. «فرد مهم»، «شریک زندگی»، «همدم بدون دردسر» عناوینی است که به دو دوست اطلاق میشود که خارج از پیمان زناشویی با هم زندگی میکنند. به ویژه دو نفر که بدون عقد زناشویی، زندگی مشترک دارند و ممکن است دارای فرزند هم باشند که (به انگلیسی: cohabiting) گفته میشود. بسته به طرز فکر، فرهنگ، عادات و هدف، برای هر کس معنای دوست پسر متفاوت است. مثلا در قرن بیستم در کشور آمریکا، زنها اغلب به دعوت آقایان نجیبزاده و شریف به منزل آنها دعوت میشدند. پسران مجرد هم به امید معاشقه از طرف خانمها به خانه آنها سر میزدند. ________________________________________________________________ در گذشته دوستی (با جنس مخالف) و ارتباط ایشان خارج از ازدواج، چه بصورت عاشقانه و چه بصورت جنسی، نامشروع و خارج از مقررات بود؛ اما امروزه این رابطه عموماً پذیرفته شده و به دور از بار معنایی منفی است. متأسفانه در ایران ما هنوز این نوع طرز تفکر وجود داره و فرهنگ یک رابطه دوستی بین دو جنس مخالف بین ما وجود نداره.
![]()
یک شنبه 3 بهمن 1389برچسب:, :: 21:54 :: نويسنده : آرمان
یكی بود یكی نبود زیر گنبد كبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود. زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا. گیس شون قد كمون رنگ شبق از كمون بلن ترك از شبق مشكی ترك. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.
از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد از عقب از توی برج شبگیر می اومد...
« پریا! گشنه تونه؟ پریا! تشنه تونه؟ پریا! خسته شدین؟ مرغ پر شکسته شدین؟ چیه این های های تون گریه تون وای وای تون؟ »
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا
« - پریای نازنین چه تونه زار می زنین؟ توی این صحرای دور توی این تنگ غروب نمی گین برف میاد؟ نمی گین بارون میاد نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟ نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟ نمی ترسین پریا؟ نمیاین به شهر ما؟
شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-
پریا! قد رشیدم ببینین اسب سفیدم ببینین: اسب سفید نقره نل یال و دمش رنگ عسل، مركب صرصر تك من! آهوی آهن رگ من!
گردن و ساقش ببینین! باد دماغش ببینین! امشب تو شهر چراغونه خونه دیبا داغونه مردم ده مهمون مان با دامب و دومب به شهر میان داریه و دمبك می زنن می رقصن و می رقصونن غنچه خندون می ریزن نقل بیابون می ریزن های می كشن هوی می كشن: « - شهر جای ما شد! عید مردماس، دیب گله داره دنیا مال ماس، دیب گله داره سفیدی پادشاس، دیب گله داره سیاهی رو سیاس، دیب گله داره » ...
پریا! دیگه تو روز شیكسه درای قلعه بسّه اگه تا زوده بلن شین سوار اسب من شین می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد. آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا می ریزد ز دست و پا. پوسیده ن، پاره می شن دیبا بیچاره میشن: سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن سر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بینن
عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!] در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن هر كی كه غصه داره غمشو زمین میذاره. قالی می شن حصیرا آزاد می شن اسیرا. اسیرا كینه دارن داس شونو ور می میدارن سیل می شن: گرگرگر! تو قلب شب كه بد گله آتیش بازی چه خوشگله!
آتیش! آتیش! - چه خوبه! حالام تنگ غروبه چیزی به شب نمونده به سوز تب نمونده، به جستن و واجستن تو حوض نقره جستن
الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كنن به جائی كه شنگولش كنن سكه یه پولش كنن: دست همو بچسبن دور یاور برقصن « حمومك مورچه داره، بشین و پاشو » در بیارن « قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو » در بیارن
پریا! بسه دیگه های های تون گریه تاون، وای وای تون! » ...
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ... *** « - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی! شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك تخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف قصه سبز پری زرد پری قصه سنگ صبور، بز روی بون قصه دختر شاه پریون، - شما ئین اون پریا! اومدین دنیای ما حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین [ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟
دنیای ما قصه نبود پیغوم سر بسته نبود.
دنیای ما عیونه هر كی می خواد بدونه:
دنیای ما خار داره بیابوناش مار داره هر كی باهاش كار داره دلش خبردار داره!
دنیای ما بزرگه پر از شغال و گرگه!
دنیای ما - هی هی هی ! عقب آتیش - لی لی لی ! آتیش می خوای بالا ترك تا كف پات ترك ترك ...
دنیای ما همینه بخوای نخواهی اینه!
خوب، پریای قصه! مرغای شیكسه! آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟ كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ »
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.
دس زدم به شونه شون كه كنم روونه شون - پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن، میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس شدن، ستاره نحس شدن ...
وقتی دیدن ستاره یه من اثر نداره: می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنم هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم - یكیش تنگ شراب شد یكیش دریای آب شد یكیش كوه شد و زق زد تو آسمون تتق زد ...
شرابه رو سر كشیدم پاشنه رو ور كشیدم زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم دویدم و دویدم بالای كوه رسیدم اون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:
« - دلنگ دلنگ، شاد شدیم از ستم آزاد شدیم خورشید خانم آفتاب كرد كلی برنج تو آب كرد. خورشید خانوم! بفرمائین! از اون بالا بیاین پائین ما ظلمو نفله كردیم از وقتی خلق پا شد زندگی مال ما شد. از شادی سیر نمی شیم دیگه اسیر نمی شیم ها جستیم و واجستیم تو حوض نقره جستیم سیب طلا رو چیدیم به خونه مون رسیدیم ... » بالا رفتیم دوغ بود قصه بی بیم دروغ بود، پائین اومدیم ماست بود قصه ما راست بود:
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید، هاچین و واچین زنجیرو ورچین ![]()
یک شنبه 3 بهمن 1389برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : آرمان
گویند خدا همیشه با ماست ای غم نکند خدا تو باشی
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم ![]() ![]() |